/.
این دستگاهِ خود پرداز خیابان ، سوت می کشد
مغزِ من سوت می کشد .
ماهی های ِ کفال ریخته بر دایره یِ فروش
میوه هایِ رنگ دیده از دستِ تو ، رنگین کمانِ بی نهایتی را رقم می زنند ؛
از جیبت ات پولِ میوه هایِ دل ات را بده
لذت خنده هایِ ریز نگاه ایستاده در کنارت را در سینه ات ؛ فرو بده .
این دست ها که در دست هم محکم می شوند ،
به سازِ ما کوک نمی شوند ،
نه ، این دستِ ما تاوان تحمل این همه خوبی را ندارد .
کسی برایِ نارنج هایِ بسیار دل نمی سوزاند ،
کسی برایِ آن پیرمرد که دانه هایِ سیب لکه دار را بر می دارد
دل نمی سوزاند .
قرار بر قراری هم نبود
که چنین باشد
اسم ات را که زمزمه می کنم
شب می رسد
و شبانه ها بویِ غزل هایِ ناب می گیرند .
باران نمی گیرد
از مادر هم که پرسیدم گفت :
ابرهایِ شانه ات را بتکان
لباس گرم نبرده ای
بارانِ آنجا خوب نیست .
باران خوب است
نارنج ها خوب اند
زن ها خوب اند
خیابان هایِ پر نخل خوب اند .
نخل هایِ بسیار بلند سرت را به آسمان نساید
اگر مهرم بر دلت افتاد
تو هم کنارِ خیابان بساط عاشقی راه بیانداز .
من آنجا ایستاده ام
کنارِ دکه یِ روزنامه فروشی
روزنامه شرق را مچاله می کنم
کتاب هایم را میانِ سینه هایم پنهان می کنم
پشت نارنج ها پنهان می شوم
تا از کنارم رد شوی
نامه یِ رنگ پریده یِ این سال هایِ ممتد را برایت بیاندازم .
برویم
بیا برویم ، برایِ فردایِ اجباری ، باید به اختیار فکری کرد ؛
آمدنت را جار می زنم
اگر آمدی نخل ها دستشان به زمین می رسد .
بازار به انتها می رسد
نیامدی ،
نیامدی .. .. . . .
- آقا ببخشید ،
این بازار فردا کی باز می شود ؟؟
نوشهر- شبانه